7 آبان 1386
کبوترهای گرسنه

نشسته بودم روی یکی از نیمکت های چوبی دانشگاه و ساندویچ می خوردم.اومد یکی دو دور زد و دور پاهام چرخید. یه لقمه کبوتری( در حد ارزن تصور کنید) براش گرفتم و انداختم جلوی پاهاش. بعد دومی و سومی. دوتایی داشتیم ساندویچ می خوردیم که زنش از راه رسید. بعد پسر عموش اومد. داشتیم چهارتایی ساندویچ می خوردیم که یهو دیدم از زمین و زمان داره به قولی کفتر می آیه. کفتر های گرسنه ای که از هیچ نوع حرکت انسانی نمی ترسند و با گردن های کجِ لق لق زنان آروم به آدم نزدیک میشن. بعد خب معلومه که آخر ساندویچ رو همه با هم خوردیم و یا بهتر بگم همه با هم خوردند. منم فرار کردم به چند نیمکت اون طرف تر.

فرقش با دفعه های قبل این بود که این دفعه علاوه بر پرندگان هیچکاک، به یاد ویریدیانای بونوئل هم افتادم و اون عیش و نوش شب آخر بی نواها و بلایی که به سر خونه میارن و تقلیدشون از تابلوی شام آخر(که به نظر من یکی از شاهکارهای هجو در تاریخ سینماست) و بعد هم دهن کجی( اصطلاح بی ادبانه تری هم دارد!) کردن به هر چه خیرو نیکی و خوب بودنه.

بگذریم.

3 آبان 1386
بیانیه انتخاباتی میم: نویسنده وبلاگ خواب زمستانی

نویسنده وبلاگ خواب زمستانی خود را موظف می داند که چند نکته را به عرض و طول ویا در بهترین حال قطر خوانندگان محترم این وبلاگ برساند :

نکته اول: جدیدا رفت و آمد های مشکوکی به این وبلاگ گذارش شده از برخی سایت های به اصطلاح خبری مثل گویا، ایران امروز، دویچه وله که خب البته همه شان به همان موج آلمانی ختم می شوند. در جستجوهای بعدی کاشف به عمل آمد که در مسابقه انتخاب بهترین وبلاگ دویچه وله ، وبلاگ خواب زمستانی به همراه نه وبلاگ فارسی زبان دیگر(و سایرین) نامزد شده اند.

نکته دوم: نویسنده وبلاگ خواب زمستانی در این فکر بود که به صحنه رقابت بیاید و شعار های انتخاباتی خود را مطرح کند که متاسفانه به دلیل مشاهده نتایج فعلی آراء در دقایقی پیش از این امر خیر منصرف شد و به صرافت افتاد که در همان خانه زمستانی اش بماند و از پنجره بیرون را نگاه کند و به جای استفاده از بلندگوهای محترم سبزی فروشی/کاسه بشقابی برای تبلیغات، این بیانیه را اینجا روی دیوار خانه اش بچسباند.مسابقه البته همچنان تا دو هفته دیگر ادامه دارد.

نکته بعدی:نویسنده وبلاگ خواب زمستانی همیشه از حضور ناگهانی تعداد زیادی آدم ترسیده و می ترسد. او موجودی است که خوابیدن در غار زمستانی اش را به رفت و آمد در خیابان های پر سر و صدا و میادین اصلی شهر ترجیح می دهد و فکر می کند که اگر همین کتاب هایی که در غارش جمع کرده را بتواند بخواند و گاه گاهی اگر توانست و دستش رسید و یادش بود، شمعی روشن کند و جلوی در غارش بگذارد و زندگی کند و زندگی ببخشد، موجود بسیار خوشبختی خواهد بود.

نکته آخر: نویسنده وبلاگ خواب زمستانی در همین جا از همه آن هایی که وبلاگش را می خوانند و به اینجا سر می زنند، از همه آن هایی که به او رای داده اند و یا خواهند داد و حتی آن هایی که رای نمی دهند و نخواهند داد، و از تلاش عوامل فنی-آب و هوایی- فرهنگی-اقتصادی- جامعه زنان- جامعه ادب دوستان- انجمن نویسندگان بی نام و نشان- انجمن حمایت از موجودات زنده در حال انقراض- جبهه سبز حاشیه جنگل ها- مردم همیشه در پشت صحنه- امپکس-نودال- بوفه تنقلات و چیپس و آب میوه- ستاد احیای متون کهن-انجمن عکاسان آماتور- طرح سالم سازی و ترک اعتیاد معتادین به وبلاگ و اینترنت ، حراست بناها و غارهای طبیعی و خانواده های محترم مومنی، قدوسی،پویایی،فروغی،کیوانی، خضر حیدری ، روبویی ، حاجی ،ارغنده پور، محسنی ، علی نژاد ، مجیدی ، سیفی و دیگر خانواده های محترم تشکر می کند.

این تشکر طولانی البته ربطی به نتیجه مسابقه نداشته و نخواهد داشت.

پایان بیانیه انتخاباتی میم. نویسنده وبلاگ خواب زمستانی

2 آبان 1386

این موجود ابلهِ صبور و افسرده ای که در زیر می بینید جزو موجودات عجیب اقیانوسی شناخته شده.
من حاضرم با کمال میل به عنوان اولین حیوون خونگی مون سرپرستی اش رو به عهده بگیرم. دو تا مشکل داریم البته. یکی اینکه اگه قرار باشه بریم حموم این رو کجا بذاریم(چون خب معلومه از الان که جاش توی حمومه) مشکل بعدی اینه که هنوز به تولید انبوه نرسیده و فقط نمونه های محدودی توی بازار ازش موجوده.

30 مهر 1386

من سرشار
از دو دست
به کنار باغچه می روم
و دانه ها را در باغچه می کارم

« احمدرضا احمدی»

رنگ زدن در و دیوار خانه و چسباندن کاغذ دیواری و تابلو ها و پاک کردن گرد و غبار خانه قدیمی کار آسانی نیست. حوصله می خواهد و ذوق و وقت و صد البته مهارت که من همه این ها را مدیون علی عزیز هستم که از همان روزی که پیشنهاد تغییر دکوراسیون اینجا را داد اسباب زحمتش شدم تا همین الان که نسخه نهایی اش بعد از چند روز امتحان کردن نسخه آزمایشی نصب شد.

این ستون کناری را هم خودم نوشتم و زحمت چسباندن و فعال کردن اش همه با آقای موسیقی آب گرم بوده. همین طور بقیه تغییرات و تنظیم ها. خلاصه که من خیلی ممنونش هستم و حال و هوای سفید گونه و زمستانی اینجا حالم را کلی بهتر کرده.خواستم بگویم و بنویسم که دوست ِ خوب داشتن خیلی خوب است.

28 مهر 1386
در حاشیه

حاشیه زدن بر کتاب و متن برای من نوعی معاشقه با واژگان است . معاشقه ای که اگرهر بار به شکل واحدی تکرار شود ممکن است بعد از مدتی طراوتش را از دست بدهد. شاید برای همین است که شکل آن را تغییر می دهم . گاهی با مداد معمولی می نویسم، گاهی زیر جمله ها را خط می کشم، گاهی رویشان را رنگ می کنم، گاهی تنها به یک واژه بسنده می کنم، یا برعکس بیشتر از خود متن اصلی کنارش می نویسم و می نویسم، گاهی مداد رنگی بر می دارم و حاصلش می شود مثلا این :

oktober 2007 027.jpg

27 مهر 1386
در زندگی روزها و بلکه هفته هایی است که دماغ آدم سوت بلبلی می زند

شد حدود ده روز که در حال لذت بردن از لذت های پاییزی هستم. حامد هم البته یکی دو روز است که به من پیوسته. چهار پنج روز تب بود و بعدش هم سرفه و …
کلاس های این هفته را تک و توک رفتم.
هفته بعد دو تا امتحان دارم به علاوه یک سری دویدن های اداری و غیر اداری.
نکته آخر اینکه اگه پرستاری های ایشون نبود، معلوم نبود ماجرا به کجا کشیده می شد.

وبلاگ هم خوانی ها

جماعت متون کهن خوانی عزیز،
لطفا وسایلتون رو بردارین و تشریف ببرین اینجا. ما از این به بعد اونجا هم دیگر رو می بینیم و راجع به کاری که قراره تا چند روز دیگه شروعش کنیم حرف می زنیم.
🙂

سه خورشید از صبح تا به حال روی قالی رنگ پریده راهرو طلوع کرده اند
می گوید:
زمین خانه تان مجنون است، تاب غروب ندارد، برعکس می چرخد
می گویم:
زمین مان که نه،
زمان ِمان.

22 مهر 1386

زمین را می کند
زاغچه
هر روز
هر روز

از درخت خرمالو
تا بوته های خالی رز
بید مجنون را دور می زند
عرقش روی خاک می چکد
روی زمین شیار شیار شده

فردا باران می بارد

از این سر
تا آن سر
نهر جاری می شود

ما همدیگر را دوست داریم
پای پنجره خیس
زاغچه را می بینیم
که
هرروز
هرروز
زمین را می کند.

20 مهر 1386
تب

پوست شعله می کشد. شعله ماری می شود به دور بدنت حلقه زنان. تمام رخ و تمام قامت از آتش. بعد تب می کنی. قرمزی خونت سرخ سرخ می شود. زیر پوستت می دود، زبانه می کشد، کل می کشد، زاری می کند، هروله می کند، سرگردان. از دست به پا، از پا به فرق سر، به زیر چانه، به روی شانه ها، زیر پلک ها ، پیشانی، …