هم خوانی یعنی که در عرض مثلا یک هفته، یک تعداد صفحه مشخص خونده بشه.
یک بار دیگه باید تاکید کنم که ما هم خوانی آنلاین نداریم و قرار نیست که بلندگوهای کامپیوترهامون رو روشن کنیم و یک نفر بخونه ، بقیه بشنوند
یک بار دیگه تاکید می کنم که “هم-خوانی” به معنی “هم-زمان- خوانی” نیست.
D:
بعد هم اینکه یکی دو نفر توی پست پایین کامنت گذاشتن و سایت هایی رو معرفی کردن که این کتاب رو آنلاین می فروشند. این دو تا سایت رو امتحان کنید :
http://iranfarhang.org
http://www.iranibook.com/shopping/shopexd.asp?id=7111
- مریم مومنی |
- 0 پیام
من انتظار استقبال بیشتر از پنج نفر رو نداشتم راستش. و الان خیلی خوشحالم که تعدادمون از انگشت های دست و پا بیشتر شده. چند تا نکته در مورد پروژه هم خوانی :
1- از اول آبان که میشه بیست و سه اکتبر شروع می کنیم. این فرصت دو هفته ای برای اینه که اگه دلتون می خواد توی این پروژه شرکت کنید و هنوز کتاب رو ندارید بتونید تهیه اش کنید. البته می دونم که تهیه اش خارج از کشور سخته. ولی اگه همین الان با پست و یا هر طریقی که خودتون می دونید سفارش بدین، در آینده نزدیکی می تونید به گروه بپیوندین.
2- مقداری که قراره هر هفته بخونیم، فعلا چیزی در حدود ده صفحه است. این تعداد صفحه به طور آزمایشی امتحان میشه و البته ابتدای هر هفته اعلام میشه که دقیقا از کجا تا کجا خونده بشه. فکر نمی کنم بیشتر از ده صفحه در هفته بشه خوند. ترجیح من اینه که آهسته و پیوسته بریم جلو و متن رو با دقت بخونیم. احتمال اینکه این مقدار تغییر بکنه به هر حال وجود داره.
3- دوستان علاقه مندی که در وین ساکن هستند و کتاب رو ندارند می تونند به من ایمیل بزنند تا قراری بگذاریم و جیره هر هفته رو با هم بخونیم
4- به زودی بساط اینترنتی مون رو می بریم به یک وبلاگ دیگه و اونجا دور هم جمع میشیم.
5- خوندن جیره هفتگی ربطی به آنلاین بودن نداره. هر کسی در طول هفته هر وقت که دلش خواست می تونه جیره اش رو بخونه و بعد در صورت تمایل در وبلاگ گروه با بقیه تبادل احساسات- اطلاعات بکنه.
6- گروه هم خوانی متون کهن فارسی همین جا صریحا اعلام می کنه که به هیچ نوع تشکل و حلقه سیاسی و غیر سیاسی وابسته نیست و هدفش مبارزه با تنبلی و ترویج خوانش متون کهن فارسی اه.
D:
7- دوستی خواسته بود که این کتاب رو اسکن کنیم و روی اینترنت قرار بدیم که همه بتونند استفاده کنند. باید بگم که من متاسفانه حاضر نیستم کتابی رو اسکن کنم و روی نت بذارم. هر چند که اون کتاب چاپ ایران باشه و اونجا اعتقادی به حقوق مولف نداشته باشند.
8-ما از اول آبان شروع می کنیم به خوندن از ابتدای متن اصلی یعنی مقدمه کتاب در برنامه جمع خوانی مون نیست. اگه دلتون می خواد مقدمه رو قبلش بخونید، بهتره از همین الان شروع کنید
امیدوارم که ابهام ها برطرف شده باشه.
- مریم مومنی |
- 0 پیام
اوه اوه چه اسمی شد. خب ایده اش از اونجا اومد که من فکر می کنم خوندن متون قدیمی فارسی کار خیلی آسونی نیست و می دونم که اگه چند نفر دور هم جمع بشن ، راحت تر میشه این کار رو کرد. چون وقتی می بینی بقیه دارن نگاهت می کنند و حواسشون هست، تو مجبور میشی توی رودرواسی اون ها بخونی.
حالا پروژه اینه که بشینیم دور هم (البته معلومه که از راه دور) و این کتاب ها رو ( البته معلومه که اون هایی که من دارم ) رو با هم بخونیم. اولیش هم تاریخ بیهقی، ویرایش جعفر مدرس صادقی اه. مراحل پروژه این جوریه که یه تعداد صفحه رو برای هر هفته انتخاب می کنیم و هر کس برای خودش می خونه و پیش میریم. تو فاز بعدی اگه فاز اول موفقیت آمیز بود می تونم یه وبلاگ درست کنم و اخبار مربوط به پروژه و حواشی مربوط رو اونجا بنویسیم و تبادل احساسات و اطلاعات کنیم.
خب هر کی موافق هست، اسمش رو این پایین بنویسه و یا به طریقی به من خبر بده که من بدونم اصلا آیا موافقی وجود داره یا نه.
- مریم مومنی |
- 0 پیام
میز تخم مرغی ای که در زیر می بینید یه میز چوبیه که به شکل تخم مرغی اه که از وسط نصفش کرده باشند و از بالا بهش نگاه کنند. من هیچ چاره دیگه ای ندارم و نشستم این میز رو طراحی کردم برای خرت و پرت های بسیار زیادی که روی میزم باید باشه ولی به همه شون هم زمان احتیاج ندارم و نمی تونم مدام کتاب هایی که باید دم دستم باشند رو بذارم تو کتابخونه و دربیارم و یا اینکه روی هم بچینمشون.
طرحی که در زیر می بینید هنوز ساخته نشده ولی اگه یه نفر چنین چیزی ساخت لطفا به من خبر بدین که بگم یکی هم برای من بسازه(مهربون تر از این حرف هام که بخوام حق اختراع بگیرم ) . وسایل روی میز هم درصد کمی از خرت و پرت های همیشگی منه که به صورت نمادین ! کشیده شده.
D:
Picture 135460.jpg
- مریم مومنی |
- 0 پیام
مرا پناه دهید
در آغوش دودهای معطر
بر بامهای آفتابیتان
کدام اوج ؟
(کپی رایت ایده : عباس کیارستمی)
- مریم مومنی |
- 0 پیام
یه ضرب المثل گینه بیسائویی میگه :
وقتی دوستش داری چهره خندونش میاد جلوی چشمات
وقتی دیگه دوستش نداری یاد انگشت در دماغ کردنش می افتی.
- مریم مومنی |
- 0 پیام
فکر نکنم بچه هیچ حیوونی به اندازه بچه زرافه موقع به دنیا اومدن درد بکشه. مامانه ایستاده بود و بچه اش همین جوری به دنیا اومد و از اون ارتفاع به صورت تالاپ افتاد روی زمین. بعد هم یه مقدار خون و مخلفات دیگه دوران جنینی اش ریخت روی سرش.
به نظر من به احتمال خیلی زیاد علت مرگ و میر نوزاد های زرافه ها در بدو تولد ضربه مغزی در اثر برخورد با آسفالت کوچه و خیابون(در صورت زایمان در سطح شهر) و زمین کف باغ وحش اه. علت منقرض نشدن نسلشون هم تا به حال این بوده که زمین جنگل ها و بیشه ها از بدو خلقت آسفالت نبوده.
*
اواسط تابستون تو باغ وحش وین یه نوزاد پاندا به دنیا اومده که همه ملت رو گذاشته سر کار. هفته قبل سی چهل هزار نفر رفته بودن ببینن اش ولی خب فعلا فقط میشه از توی صفحه مونیتور دیدش. وزنش موقع تولد حدود صدو خورده ای گرم بوده و مامانش وقتی بغلش می کنه انگار یه موش رو بغل کرده باشه. بعد خب این سوال فلسفی برای آدم پیش میاد که چرا باید بچه انسان تکمیل بشه و دو سه کیلو بشه و بعد بیاد بیرون ولی بچه پاندا راحت به دنیا میاد و بعد شروع می کنه به تکمیل مراحل رشد.
تاملات فلسفی اش به کنار، تمام نگرانی مسوولان قفس یانگ یانگ ( پاندای مادر) اینه که ایشون روی بچه اش نشینه یه وقت. چون علت مرگ و میر عمده پانداها در یک سال اول اینه که مامان ها حواسشون نیست و اغلب بچه رو له می کنند زیرشون.
*
- مریم مومنی |
- 0 پیام
این تکه آسمان کوچک محصور بین دیوارهای سیمانی را با حجم انبوه و آزادش تعویض نمی کنم. بعضی وقت ها برای داشتن چیزی باید به اندکی از آن بسنده کرد. اندک محصور به دست آمدنی گاه زمینی تر است و آسان تر به چنگ می آید.
حتی اگر آسمان باشد.
Picture 325.jpg
عکس : خودم
- مریم مومنی |
- 0 پیام