10 اسفند 1384
لینکدونی

یک فضول در تاکسی

آقای خیلی چاقی سوار مترو شد و روبروی من ایستاد. از این آدم هایی که غیر عادی چاق و درشت اند.خیلی بزرگ بود.ایستگاه بعد کنار من یک صندلی خالی شد. آقاهه یه کم نگاه کرد.اما دید جا نمی شه. دلم براش سوخت. قیافه اش خیلی خسته بود. اگه من بلند می شدم، اون می تونست روی دوتا صندلی کنار هم بشینه. من بلند نشدم.چون داشتم فکر می کردم که اگه بلند شم تا اون بتونه بشینه بهتره یا این که به روش نیارم که اون قدر چاقه که دوتا صندلی رو باید اشغال کنه.اگه بلند می شدم اون چند دقیقه خستگی در می کرد در عوض یادش می افتاد که چاقه و همه دارن نگاهش می کنن.

دوسه تا ایستگاه بعد با هم پیاده شدیم.

5 اسفند 1384
دندون عقل

دیروز دندون عقلم رو جراحی کردم.درد جسمی نداشت به خاطر آمپول های بی حس کننده . اما اون قسمت آخرش که دکتر بایک دستش فک ام رو گرفته بود و با دست دیگه اش داشت دندون رو می کشید بیرون، خیلی بد بود.اعتمادم به علم پزشکی و سال دوهزار و شش باعث شد که اون لحظه جیغ نزنم.وگرنه مطمئن بودم که با اون قدرتش حتما دوسه تا دندون رو داره در میاره ، شاید هم کل فک پایین رو .
دیروز حالم خیلی بد بود و تا آخر شب همه اش خون میومد از لثه ام. به لطف کیسه یخ و سلول های انعقادی خون امروز بهترم . حامد دیشب سوپ درست کرد و مثل غذای بچه کاملا نرمش کرد تا من بتونم با نی بخورم.دکتر هم دیروز دوبار زنگ زد و امروز هم یک بار دیگه حالم رو پرسید.دوشنبه دوباره برای کنترل میرم دندون پزشکی و کمی بعد هم که بخیه ها رو بکشم دیگه حکایت این میشه که نه خانی اومده و نه خانی رفته.

بخشی از یک کتاب

باز هم یک نویسنده خوب دیگر که این یکی هم اتفاقا سه سال از من بزرگتراست! دارم کتابش را می خونم.فوق العاده است. عاشق اسکار ، پسربچه کوچک داستان شده ام.این متن پایین ، بخشی از کتاب Extremely Loud & Incredibly Close است. که سال 2005 چاپ شده. گفتگوی اسکار با مادرش.از انگلیسی اش نترسید( متن فوق العاده ساده است ) و تا آخر بخوانید.

The next morning I told Mom I couldn’t go to school again.She asked what was wrong.I told her , “The same thing that’s always wrong.” ” You’re sick?” ” I’m sad.” ” About Dad?” “About everything.” She sat down on the bed next to me ,even though I knew she was in a hurry. :What’s everything?” I started counting on my fingers : ” The meat and dairy products in our refrigerator,fistfight,car accidents,Larry — ” “Who’s Larry?” The homeless guy in front of the Museum of Natural History who always says ‘ I promise it’s for food ‘ after he asks for money.” She turned around and I zipped her dress while I kept counting.” How you don’t know who Larry is , even though you probably see him all the time,how Buckminster just sleeps and eats and goes to the bathroom and has no raison d’ệtre , the short ugly guy with no neck who takes tickets at the IMAX theater, how the sun is going to explode one day, how every birthday I always get at least one thing I already have, poor people who get fat because they eat junk food because it’s cheaper…” That was when I ran out of fingers,but my list was just getting started,and I wanted it to be

2 اسفند 1384

این هم یک نویسنده خوب نیجریه ای. این هم کتابش. این خانم فقط سه سال از من بزرگتره ولی یک کتابی نوشته که با وجود چند خطای کوچک ، خیلی عالی نوشته و پرداخته شده. داستان دختر پانزده ساله ای به اسم “کامبیلی” که پدری متعصب و به قولی بسیار بنیادگرا دارد و اصرار به تربیت فرزندانش تحت بنیاد گرایی و نظم و اجبار پادگانی.کامبیلی و برادرش کم کم با نوع متفاوتی از زندگی آشنا می شوند و …

این همه صدا از کشورهای مختلف.هرکس داره قصه سرزمین خودش رو میگه و بقیه هم می خونن و می شنون. اون وقت به جز قصه بمب اتمی کسی چیزی
از ما نمی شنوه.

یکی نیست بگه به جای غر زدن خودت قلم بردار و سهم خودت رو حداقل ادا کن .
!

29 بهمن 1384

از جذاب ترين مجموعه هاي عكس هاي ناب قرن بيستم ، سري getty images است كه هرجلد ، يك دهه را به تصوير مي كشد.عكس ها،بسته به اتفاقات مهم دهه به چند بخش عمده تقسيم شده اند: كار، فقرا و اشراف، جنگ، مردم، هنر، مد، كودكان،ورزش، انقلاب، تفريح، و …توضيحات خواندني پايين عكس ها و مقدمه كوتاه اول هر بخش ، بدون لطمه زدن به سرعت ورق زدن كتاب و سربردن حوصله خواننده، خيلي موجز، اطلاعات لازم را منتقل مي كنند.هر جلد 400 صفحه است و به قطع مربع شكل ( اندازه كاشي هاي 15 در 15 سانت) زده شده است. تمام توضيحات، به سه زبان نوشته شده.انگليسي و فرانسه و آلماني و يا انگليسي و ايتاليايي و اسپانيايي.اين دو نوعش را من ديده ام. شايد به زبان هاي ديگر هم ترجمه شده باشد. قيمتش هم به نسبت حجم و كيفيت چاپ خيلي مناسب است،( اينجا 6 يورو) .اگر به روايت تازه و مصوري از تاريخ قرن بيستم علاقه داريد و امكانش برايتان هست،با يكي از دهه هاي محبوبتان شروع كنيد و اولين جلد را بخريد.ديري نمي گذرد كه دومي را هم مي خريد و …

خاري بر چشم
خاري بردل
خاري در پا
بهاري درراه

“عباس كيارستمي”

27 بهمن 1384
مرگ مردم در سومالی در اثر تشنگی

(به نقل از بي بي سي فارسي كه نمي دونستم هنوز تو ايران فيلتره )
در حالی که خشکسالی بی سابقه در جنوب سومالی باعث مرگ و میر مردم در این مناطق شده است، سازمانهای خیریه خارجی و داخلی تلاش می کنند به امداد قربانیان بشتابند.به گفته سازمان خیریه آکسفام، خشکسالی طی 40 سال اخیر بی سابقه بوده و تاکنون جان 7 تن را گرفته است.
گرمای هوا 40 درجه سانتیگراد گزارش شده است و مردم تنها به 3 لیوان آب آشامیدنی در روز دسترسی دارند.آکسفام گزارش می دهد که بسیاری در کنار جاده برای آب التماس می کنند.برخی برای پیدا کردن آب مجبور بوده اند تا به مکانهایی تا 70 کیلومتر از محل سکونت خود سفر کنند.

جود
محصول سال 1996 براساس رمان ” جود گمنام ” نوشته توماس هاردي ، نويسنده انگليسي
روايت عشق ممنوع بين زن و مردي كه هر دو متاهل اند
تصاوير زنده و قابل باور از اروپاي اواخر قرن نوزدهم.
مناسب براي يك عصر تابستاني ( نه، خط بزنيد، بخوانيد :زمستاني . چاره اي نيست كمي مجبوريد خودتان را گول بزنيد )
با بازي كيت وينسلت و كريستوفر اكلستون.

15 بهمن 1384

.يك چند وقتي مي خواهم نباشم.در اين جعبه جادو را هم ببندم . فوتوغراف(!) خانه و وبلاگ را هم تا اطلاع ثانوي تعطيل مي كنم.

گوشه دنجي مي خواهم.