28 شهریور 1384
راه می روم و دعا

راه می روم و دعا به جان این سه مؤلف فرهنگ هزاره می کنم. خیلی کارم را راه می اندازد. کلی هم ازش چیز یاد می گیرم.

27 شهریور 1384
گل نیشان

کسی کردی نمی داند؟

. اين گل‌نيشان کامکارها سخت بی قرارم کرده است.

متن کردی اش را می خواهم.

18 شهریور 1384
تاکسی نوشت ها

دارم وسایلم را جمع و جور می کنم که بروم.یک سوم بارم کتاب است. پریروز کتاب ها را چيدم روی هم و گذاشتمشان روی ترازو.تقريبا ده ،دوازده کيلويی می شوند. چندتايشان را جدا کردم که طی اين دو سه روز باقی مانده بخوانم و ديگر نبرمشان.اما فايده نداشت. از خوانده شده بعضی هايشان هم نمی شود دست کشيد.حالا به جای اين که بارم سبک بشود دارم کتاب های تکراری هم می برم.يکی از اين تکراری ها که خيلی خواندنی است، «تاکسی نوشت‌ها»ی ناصر غياثی است.اين کتاب باريک صدصفحه ای بدجوری خوب نوشته شده است.بيست و چهار تا قصه شسته رفته در مجموعه ای که انتشارات کاروان منتشر کرده چاپ شده اند. اگر پيدا کرديد حتما بخوانيد . درست يادم نيست که سر انتشار اين مجموعه بود يا متن ديگری از ناصر غياثی که جنجال حرفه ای کوچکی به پا شد.قضيه را نمی دانم.گويا بی اجازه چاپ کرده بودند متنی از او را.به هر حال فارغ از اين قيل و قال ها «تاکسی نوشت ها» از بهترين کارهای سال های اخير ادبيات ايرانی است. از دستش ندهيد.

16 شهریور 1384
کاترینا

اخبار شبکه سه- ساعت ده شب چهارشنبه:
(مصاحبه با يک کارشناس!)

۱- ببخشيد می تونيد راجع به توفان های آمريکا توضيح بدين؟

۲- بله توفان های آمريکا اين مدلی تشکيل ميشن … علت تشکيل شون…..

۱- وجه تسميه اين توفان ها چيه؟

۲- اين توفان ها رو معمولا از روی اسم خانم ها نام گذاری می کنند.

۱- چه جالب. علت خاصی داره؟

۲- علتش اينه که خانم ها زود جوش می آرند و مثل توفان خشمگين ميشن.( لبخند می زند)

۱- هه هه هه

.(پايان مصاحبه)

پی نوشت:تا جايی که يادم می آيد توفان قبلی چارلی نام داشت.این جا می توانید اسامی توفان های آمریکا را ببینید. بینشان هم اسم دختر هست و هم پسر .

15 شهریور 1384
یخ

رفته بوديم مهمانی ، منزل يک آقای دکتر.برايمان شربت آوردند.تشنه ام بود تا آخرش را خوردم.بعد شروع کردم با يخ های خرد توی ليوان بازی کردن.يخ ها آب شده بودند و کوچک بودند.يکی يکی می خوردمشان.صحبت مهمان ها هنوز گل نينداخته بود و دنبال موضوع می گشتند همه.يک هو آقای دکتر گفت:ميدونين ثابت شده اون هايی که يخ دوست دارند بخورند کم خونی دارند؟…

ای بابا.نگاهها روی من ميخ شده بود.اطرافيان شروع کردند به نصيحت و پند و اندرز که چی برای کم خونی خوبه و بايد چی کار کنم.

راستش مانده بودم هاج و واج . خودم هم داشت باورم می شد که کم خونی دارم!

5 شهریور 1384
کیش – پلاژ بانوان: سه

کیش – پلاژ بانوان:

سه تایی نشسته اند لبه ساحل، آب می اید طرفشان، می شکند و موج می شود. هم سن من اند تقریبا. یکی شان که موهای سیاهش خیس به شانه هایش چسبیده می گوید : ای خدا من فقط تو زندگی دو تا چیز ازت می خوام، یه مرد خوب و یه مملکت خوب.
می روم آن طرف تر. مادر و دختری تبریزی همان نزدیک ساحل توی آبند. مادر می گوید : کاش من هم مثل تو شنا بلد بودم. نه من بلدم نه این دخترم و نه چهار تا دختر دیگه ام. پسر می خواستیم هی بچه آوردیم. الان هم رو دستمون مونده اند. شغل نیست برا جوونا. همه بیکارند. مگه می شه به آدم بیکار دختر داد؟ وضع خودمون هم خوب نیست همچین. بد هم نیست ها اما حقوق کارمندیه.

بعد نگاهی می کند به خواهرم و می پرسد : دوقلو هستید؟ می گوییم نه. اضافه می کنم: من هشت سال بزرگ ترم. دختر زن ترک با موج بالا و پایین می پرد. خداحافظی می کنیم و دور می شویم. بین این همه آبی گرم و شور خلیج معلق ایم. جلو می روم. حالا دیگر صدای زن ها نمی آید. آرامش دریا است این جا، دلم می خواهد آن قدر جلو بروم که دیگر ساحل پیدا نباشد. کاش می توانستم دست زن ترک را هم بگیرم و با خودم بکشم و ببرم. دست زن ترک و دست بقیه زن های غمگین و دل مرده ساحل نشین را.
خورشید نیم رنگ عصرگاهی می تابد و عروس دریایی های کوچک ، بی هوا خیلی ریز گاز می گیرند

27 تیر 1384
سقوط هواپيما در گينه استوايي

سقوط هواپيما در گينه استوايي و احتمال كشته شدن 55 مسافر

دو سه روز مانده به پرواز ، باز خبرهای بدشگونی از این دست جلوی چشمم رژه می رود.توی هواپیما هم ارواح ویلبررایت و البر رایت* را عاصی می کنم از بس توی دلم بهشان ناسزا می گویم.

آه کجایید کاروان ها و کجاوه های قدیمی؟

* برادران مخترع هواپیما

26 تیر 1384
چون سایت دوات در ایران

چون سایت دوات در ایران فیلتر است، اصل مقاله را همین جا می توانید بخوانید:

هری پاتر و اسیران سانسور

تنوعی شگفت آور: نمایشگاه کتاب، امیدی به گشایش فضای فرهنگی
(برگرفته از فرانکقورتر آلگماينه، 6 مه 2005)

ترجمه مریم مؤمنی

اشاره:
نویسنده این مقاله، آذر عطار، متولد 1974 ، اصليتی ایرانی – سوئیسی دارد و در زوریخ متخصص ادبیات است.
مترجم

این روزها که زمان بازگشایی هجدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران است، نمی توان از فضای ادبی متنوع و غیرمنتظره ایران غافل ماند. از بلندگوها آگهی های تبلیغاتی مختلفی پخش می شود ، از ادبیات انگلیسی و ایرانی گرفته تا چاپ جدید قرآن، مجموعه کتاب های هری پاتر به زبان فارسی و یا حتی راهنمای ترک اعتیاد برای جوانان. سیل جمعیتی متشکل از گروه های دانش آموزی یا دانشجویی، روحانیون، خانواده های معمولی ایرانی ، مردم سایر مناطق ایران و البته عده زیادی از بازدیدکنندگان بین المللی بخش تخصصی به منطقه سرسبز نمایشگاه کتاب تهران جاری است. نمایشگاهی که وزارت فرهنگ عهده دار آن است، در طول این یازده روز نه تنها محل تجمع انجمن های گوناگون ایرانی، که برقرار کننده خط ارتباطی به مشرق زمین است.
در ماه مه گذشته حدود سه ملیون نفر از نمایشگاه بازدید کردند . در مقایسه با تعداد بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب فرانکفورت که در مجموع 250000 تفر از متخصصین و عموم مردم بودند، این مقدار، بزرگترین تعداد بازدیدکننده را نشان می دهد که برغم ورود آزاد به محوطه نمایشگاه ، از لحاظ اقتصادی هم مقرون به صرفه بوده است.
در هفده سالن در مجموع 244000 عنوان کتاب (فرانکفورت:350000) از

در دوات بخوانید: هری پاتر

در دوات بخوانید:

هری پاتر و اسیران سانسور

تنوعی شگفت آور: نمایشگاه کتاب، امیدی به گشایش فضای فرهنگی
(برگرفته از فرانکفورتر آلگماينه، 6 مه 2005)
نوشته:آذرعطار
ترجمه مریم مؤمنی

25 تیر 1384
امروز سالگرد درگذشت هاینریش

امروز سالگرد درگذشت هاینریش بل است. عقاید یک دلقک ،سیمای زنی در میان جمع ،یادداشت های سفر به ایرلند، به نظر من بهترین آثار بل هستند،اگر هنوز نخوانده اید، خواندنشان شدیداً توصیه می شود.